ازش پرسیدم چه قدر منو دوست داری؟
گفت به اندازه جوهر خودکارم
گفتم: خیلی نامردیچون جوهر خودکارت یه روز تموم میشه
لبخند زد وگفت؟خودکار من اصلا جوهر نداره.
نمی دانم چرا رسوا شد این دل
غریب و بی کس تنها شد این دل
نمی دانم چرا از ابر گریان
نصیب ما نشد یک قطره باران
نمیدانم چرا با من چنین کرد
دل دیوانه را عاشق ترین کرد
نمی دانم چرا سبزی خزان شد
وجود خنده ای بر ما گران شد
نمی دانم چرا دلها شکسته
زمین و اسمان از هم گسسته
نمی دانم چرا من را فدا کرد؟
سلام رهگذر جان . عالی نوشتی . مثل همیشه با احساس و زیبا .. مواظب خودت باش . منم به روزم . یه متن عاشقانه نوشتم . دوست دارم . به امید دیدار