روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد
و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت . . .
روزی که کمترین سرود
بوسه است
و هر انسان برای هر انسان برادری است . . .
روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند ...
قفل
افسانه ایست
و قلب
برای زندگی بس است . . .
روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است ...
تا تو به خاطر آخرین حرف دنبال سخن نگردی . . .
روزی که آهنگ هر حرف ، زندگیست ...
تا من به خاطر آخرین شعر ، رنج جست و جوی قافیه نبرم . . .
روزی که هر لب ترانه ایست ...
تا کمترین سرود ، بوسه باشد . . .
روزی که تو بیایی ، برای همیشه بیایی
و مهربانی با زیبایی یکسان شود . . .
روزی که دوباره ما برای کبوترهایمان دانه بریزیم . . .
و من آن روز را انتظار می کشم
حتی روزی
که دیگر
نباشم