تو مثل ستاره
تو مثل ستاره
پر از تازگی بودی و نور
و در دستت انگشتری بود از عشق
و پاکیزه مثل درختی
که از جنگل ابر برگشته باشد
سرآغاز تو
مثل یک غنچه سرشار پاکی
زمین روشنی تو را حدس می زد
تو بودی هوا روشنی پخش می کرد
و من
هر گلی را که می دیدم از
دستهای تو آغاز می شد
و آبی که از بیشهی دور می آمد آرام
بوی تو را داشت
من از ابتدای تو فهمیده بودم
که یک روز خورشید را خواهی آورد
*
دریغا تو رفتی!
هراسی ندارم
مهم نیست ای دوست
خدا سلمدستهای تو را
منتشر کرد...
سلام
خوبی شما ....
خوب با این مطالبت ما رو شیفته وبلاگت کردی
اگه میشه و زحمتی نیست
یه شعر در پیتی ما رو هم تو وبت بذار
ممنون می شم
سربلند و پیروز باشید